انسان و فضا
انسان و فضا
انسان و فضا
ازجمله ي آنچه ارزش انجام دادن دارد كمتر كاري است كه بدون خواب وخيال تحقق يابد. اما آنچه درخوا ب مي بينيم درصورتي ثمر بخش تواند بود كه مهار عقل شود وپايه اي ازواقعيت داشته باشد.اگرچه بيشتراز2000 سال است كه انسانها به حدس وگمان سخن ازمسافرتهاي فضايي رانده اند.تنها درآغاز قرن هفدهم بود كه اين حدس وگمانها پايه اي علمي يافت.
. گاليله مايه ي مشخص كوههاي عظيم را بر دشتي برهوت ماه گسترده ديد . يك لمحه چشمش برمعماي حلقه هاي زحل افتاد وازدرك آن عاجز ماند . زهره را ديد،به صورت هلال كوچك درخشاني كه چون قمري دوردستبزرگ و كوچك مي شد . واز همه مهمتر،چهار نقطه ي نوراني در مداري گرد سياره ي مشتري در گردش ديد وبا اين كشف به اين عقيده كه ا جرا م سماوي همه گرد زمين مي گردندبراي هميشه پايان داد . در واقع ،اگر مشتري چهار قمرداشت و زمين تنها يك قمر،شايد انسان در نظام عالم آنقدر مهم نبود كه خود مشتاقانه تصورمي كرد.
هنوز يك قرن نگذشته ،كيهان مسدود و منظم قرون وسطائي كه چون بنائي سه طبقه تنها ازآسمان(بهشت)،زمين و دوزخ تشكيل يافته بود به فراموشي سپرده شد.شايد آخرين آثارش را در((بهشت گمشده ي))ميلتن (1667)بيابيم ،وحتي در اين مورد نيز پيداست كه ميلتن از نجوم
نو ومقياس عظيم جهان واقعي هستي به خوبي آگاه بوده است.فقط يك عمر زودتر،شكسپير در اشعار ((شك كن كه ستاره ها آتش اند شك كن كه خورشيد حركت مي كند))به تصور زمين ساكن و آسمان گردان درود فرستاده بود.ميان اين دو استاد زبان انگليسي آبراهه ي عظيمي است كه ما آن را انقلاب كپرنيكي مي ناميم.
چون اين ستاره شناسي لهستاني نيكلاس كپرنيك بود كه در قرن پانزدهم با انتشار نظريه اي
از منظومه ي شمسي كه درآن خورشيد هسته ي مركزي است و زمين تنها يكي از سياراتي است كه گرد آن مي چرخند راه را براي تصوير تازه ي كيهان كوبيده بود.اين نظريه را دودانشمند ديگر ثابت كردند.اولي در قرن هفدهم يوهانس كپلر بودكه پس از سالها محاسبه ي
بردبارانه وبي نهايت بار گمراه شدن در بن بست هاي رياضي قانونهائي را كشف كرد كه حاكم بر حركت سياره ها هستند- وامروز حركات سياره هاي مصنوعي ما يعني همان گردونه هاي خبرياب فضائي را كنترل مي كنند.ساده ترين و شگفت انگيزترين قانون در جمع قانونهاي سه گانه ي كپلر قانون اول بود- اينكه مدار حركت سياره ها گرد خورشيد ،بر خلاف تصور همه و از جمله كپرنيك دايره ي كامل نيست،بلكه منحني بسيار پيچيده تري است كه بيضي ناميده مي شود .سپس يك نسل بعد نيوتن كبير ظهور كرد و آخرين نشانه هاي حكمت ماوراءا لطبيعه را از آسمانها زدود و منظومه ي شمسي را به صورت دستگاه عظيم واحدي درآورد كه تك تك حركات آن به كمك يك قانون جامع-قانون جاذبه ي عمومي- توضيح داده مي شد.ماده ي ملكوتي اجرام سماوي وماده ي زمخت زمين خاكي هر دو از قانونهاي واحدي پيروي مي كردند.پس ديگر فرقي بين اين دو نمي شد گذاشت.و بدينسان وضع ضد ونقيضي پيش آمد:در حالي كه دوربينهاي نجومي تازه كيهان را به مقياسي كه دروراء روياهاي مردم اعصار پيشين بود گسترش مي دادند دانش جديد اين كيهان بسيارگسترده تر را قابل درك و حتي آشنا جلوه گر مي ساخت. نجوم از تملك الهيات خارج مي شد و شاخه اي منشعب از جغرافيا مي گرديد .
مجموع اين كشفها كه همزمان با رونق اكتشافات زميني صورت مي گرفت . كليه ي زمينه هاي انديشه و فرهنگ انساني را تحت تاثير قرار و نه تنها آهنگ پيشرفت دانش و فن نو را سريع تر ساخت بلكه چون محركي روي تخيل انساني عمل كرد.
هنوز بيش ازسي تا چهل سال از ظهور نخستين تلسكوپ نگذشته بود كه ادبيات كاملي در زمينه ي مسافرت فضائي به وجود آمد كه داستان را با دانش تازه در هم مي آميخت .
با كارشناساني كه فرياد مي زدند (( محال است! )) فراموش مي شوند. در عوض همه مي پرسند : (( چرا اينقدر طول كشيد؟ ))
تا سال 1942 هيچ موشك بزرگي از زمين جدا نشده بود. تنها چند موشك كوچك مايعسوز پرواز كرده بودند آن هم اغلب نه چندان بلند و نه چندان خوب .ساختن موشك شايد بزرگترين جهشي باشد كه در زمينه ي تكنو لوژي تا آن زمان در دنياانجام گرفته بود . چيز مشابهي براي آن وجود نداشت ،حد اقل تا چند سال بعد مادامي كه دانشمندان پروژه ي آمريكائي مانهاتان هنوز شروع به طرح كارخانه هاي دهها ميلييون دلاري و چند هكتاري نكرده بودند تا فلزي را توليد كنند كه قبلآ به مقاديري كه براي چشم برهنه قابل ديدن باشد استخراج نشده بود از آنجا كه اجزاء اساسي و جزئي از هسته ي مركزي تمام گردونه هاي فضائي امروز را تشكيل مي دهند و تا مدت هاي مديد در آينده نيز تشكيل خواهند داد ،درك مشكلاتي كه در كار برنامه ي موشكي آلمان پيش آمد و چگونگي حل آنها كاملآ اهميت دارد .
لازم است هم اكنون و همينجا بگوييم كه موشك را كسي اختراع نكرد . تقريبآ همه ي قطعاتي كه در ساختن يك موشك مايعسوز به كار مي روند قبلآ توسط كنستانتين تسيو لكوفسكي ،هرمان ابرت و ديگر پيشا هنگان فضا نوردي وصف شده بودند.
و دكتر گادارد بردبار حتي بيش از اين كرده بود: او خود بيشتر قطعات اصلي موشك را به دست خود ساخته و آزمايش كرده بود. و حتي قبل از سال 1935موشك هائي را كه 45 كيلو وزن داشتند تا 250و 2 متري پرواز داده بود .
قلب يك موشك مثل همه ي وسائل حركت ، موتور آن است . موتور موشك در اساس كوره اي است با يك انتهاي باز كه در آن ماده ي سوختي به ميزان بي سابقه اي سوزانده مي شود و فر آورده هاي احتراق به حد اكثر سرعت ممكن از طريق سر لوله ي باريك شونده اي خارج مي شوند . روي كاغذ هيچ چيز از موتور موشك ساده تر به نظر نمي رسد اما موتور در واقع بايد بتواند تراكم از گرما ، لرزش و فشار را با ايمني در خود محدود كندكه طرح و آزمايش آن ممكن است هزارها سال كاري طول بكشد و ميلييون ها دلار خرج بردارد .
اين موشك به آساني مي توانست به سرعت مداري برسد،دليل نرسيدن آن همانقدر ساده است كه باورنكردني.وزارت دفاع امريكا كه حدس زده بود كه نيروي زميني ممكن است نخست ماهواره ي غير مجازي در مدار قراردهد و سپس عذر خواهي كند دستور اكيد صادر كرده بود كه طبقه ي آخر حتمآ بايد خالي باشد واز دكتر ورنهر فن براون شخصآ خواسته شده بود كه براجراي اين دستور نظارت كند .تنها 16ماه بعد بود ،وقتي كه ديگر دو ماهواره ي روسي در فضا مي چرخيدند كه فن براون فرصت پرتاپ موشك مشابهي را با يك طبقه ي آخر(( زنده ))به دست آورد .طبقه ي نهايي آن نخستين ماهواره ي ايالتهاي متحده يا اكسپلور بود.
در چشم مردم جهان امريكا مسابقه ي فضائي را باخته بود واحساس سرشكستگي امريكائيان
از آن در آخرين سالهاي 50 به نحو تهديد آميزي مي رفت كه در عرصه ي مناسبات بين المللي همه چيز را تحت الشعاع قراردهد.
از طريق راديو تلفن با هم تماس بگيرند.واگر شرايط جوي بد بود گاه امكان تماس اصلا وجود نداشت.آنگاه در1956 نخستين كابل تلفن زير دريايي در اقيانوس اطلس كشيده شد و36 خط تلفني فارغ از پارازيت به دست آمد.
فقط 6 سال بعد تلستار ماهواره ي مخابراتي رله ي از كران تا كران اقيانوس اطلس به فضاپرتاب گرديد .وهنوز چند سال نگذشته جاي خود را به ماهواره هاي مجهزتر و تواناتري
داد.با وجود بر اين تلستار به تنهايي مي توانست از عهده ي نقل نزديك به يك هزار مكالمه ي تلفني برآيد.
علاوه بر آن استفاده ي از تلستار به ارتباط راديو تلفني محدود نمي شد.اين ماهواره همچنين
مي توانست علائم تلويزيوني را از يك سوي اقيانوس گرفته بسوي ديگر آن بفرستد.به دلائل فني ،تصويرهاي تلويزيوني را فقط مي توان با امواج خيلي كوتاه پخش كرد ،اما اين امواج چون نور تنها مي توانند در امتداد خط مستقيم حركت كنند. از اين رو در خشكي ارسال علائم تلويزيوني به راه هاي دور احتياج به كابلهاي گران قيمت ((كواكسيال))ويا شبكه رله اي از برج هاي بلند مخصوص امواج خيلي كوتاه دارد هر كدام در داخل حوزه ي ديد نزديكترين همسايگان خود قرار گرفته باشد .
براي مخابره ي علائم تلوزيوني از يك سوي اوقيانوس اطلس بسوي ديگر آن يا احتياج به كابل كواكسيال به درازاي اقيانوس مي بود كاري كه از لحاظ امكانات فني عملي نبود ، و يا احتياج به گروحي كشتي كه هر كدام مجهز به دكل 30متري رله باشند وبه دقت در فواصل مناسب جا بگيرد و شايد رويهمرفته يكصد تائي از آنها لازم باشد . با وجود برين تلستار كه قطر آن حتي از 90 سانتيمتر هم كمتر بود توانست اين كار را انجام دهد . ماهواره تلستار به معني واقعي كلام نقش يك برج رله را كه چندين هزار كيلومترارتفاع داشته و در آن واحد از اروپا و امريكا هر دو براي امواج الكترونيك قابل رويت باشد بازي كرد .
شاهكارهاي تلستار هر جند كه شايان توجه بوده اند اما در واقع قدمهاي لرزان اوايه اي در راهي كه توسط ماهواره هاي مخابراتي گشوده شده اند بيش نيستند . هم اكنون مدتي است كه يك شبكه ي جهاني از ماهواره هاي پيشرفته ي بسياري از نقاط دور دست كره را در تماس فوري با يكديگر_ از راديو ، تلوزيون ،تلفن ، مخابره ي عكسي اسناد و انواع ديگر ارتباط دور – قرار داده است .
منبع :www.physicsir.com
. گاليله مايه ي مشخص كوههاي عظيم را بر دشتي برهوت ماه گسترده ديد . يك لمحه چشمش برمعماي حلقه هاي زحل افتاد وازدرك آن عاجز ماند . زهره را ديد،به صورت هلال كوچك درخشاني كه چون قمري دوردستبزرگ و كوچك مي شد . واز همه مهمتر،چهار نقطه ي نوراني در مداري گرد سياره ي مشتري در گردش ديد وبا اين كشف به اين عقيده كه ا جرا م سماوي همه گرد زمين مي گردندبراي هميشه پايان داد . در واقع ،اگر مشتري چهار قمرداشت و زمين تنها يك قمر،شايد انسان در نظام عالم آنقدر مهم نبود كه خود مشتاقانه تصورمي كرد.
هنوز يك قرن نگذشته ،كيهان مسدود و منظم قرون وسطائي كه چون بنائي سه طبقه تنها ازآسمان(بهشت)،زمين و دوزخ تشكيل يافته بود به فراموشي سپرده شد.شايد آخرين آثارش را در((بهشت گمشده ي))ميلتن (1667)بيابيم ،وحتي در اين مورد نيز پيداست كه ميلتن از نجوم
نو ومقياس عظيم جهان واقعي هستي به خوبي آگاه بوده است.فقط يك عمر زودتر،شكسپير در اشعار ((شك كن كه ستاره ها آتش اند شك كن كه خورشيد حركت مي كند))به تصور زمين ساكن و آسمان گردان درود فرستاده بود.ميان اين دو استاد زبان انگليسي آبراهه ي عظيمي است كه ما آن را انقلاب كپرنيكي مي ناميم.
چون اين ستاره شناسي لهستاني نيكلاس كپرنيك بود كه در قرن پانزدهم با انتشار نظريه اي
از منظومه ي شمسي كه درآن خورشيد هسته ي مركزي است و زمين تنها يكي از سياراتي است كه گرد آن مي چرخند راه را براي تصوير تازه ي كيهان كوبيده بود.اين نظريه را دودانشمند ديگر ثابت كردند.اولي در قرن هفدهم يوهانس كپلر بودكه پس از سالها محاسبه ي
بردبارانه وبي نهايت بار گمراه شدن در بن بست هاي رياضي قانونهائي را كشف كرد كه حاكم بر حركت سياره ها هستند- وامروز حركات سياره هاي مصنوعي ما يعني همان گردونه هاي خبرياب فضائي را كنترل مي كنند.ساده ترين و شگفت انگيزترين قانون در جمع قانونهاي سه گانه ي كپلر قانون اول بود- اينكه مدار حركت سياره ها گرد خورشيد ،بر خلاف تصور همه و از جمله كپرنيك دايره ي كامل نيست،بلكه منحني بسيار پيچيده تري است كه بيضي ناميده مي شود .سپس يك نسل بعد نيوتن كبير ظهور كرد و آخرين نشانه هاي حكمت ماوراءا لطبيعه را از آسمانها زدود و منظومه ي شمسي را به صورت دستگاه عظيم واحدي درآورد كه تك تك حركات آن به كمك يك قانون جامع-قانون جاذبه ي عمومي- توضيح داده مي شد.ماده ي ملكوتي اجرام سماوي وماده ي زمخت زمين خاكي هر دو از قانونهاي واحدي پيروي مي كردند.پس ديگر فرقي بين اين دو نمي شد گذاشت.و بدينسان وضع ضد ونقيضي پيش آمد:در حالي كه دوربينهاي نجومي تازه كيهان را به مقياسي كه دروراء روياهاي مردم اعصار پيشين بود گسترش مي دادند دانش جديد اين كيهان بسيارگسترده تر را قابل درك و حتي آشنا جلوه گر مي ساخت. نجوم از تملك الهيات خارج مي شد و شاخه اي منشعب از جغرافيا مي گرديد .
مجموع اين كشفها كه همزمان با رونق اكتشافات زميني صورت مي گرفت . كليه ي زمينه هاي انديشه و فرهنگ انساني را تحت تاثير قرار و نه تنها آهنگ پيشرفت دانش و فن نو را سريع تر ساخت بلكه چون محركي روي تخيل انساني عمل كرد.
هنوز بيش ازسي تا چهل سال از ظهور نخستين تلسكوپ نگذشته بود كه ادبيات كاملي در زمينه ي مسافرت فضائي به وجود آمد كه داستان را با دانش تازه در هم مي آميخت .
موشك و هنر موشكي
با كارشناساني كه فرياد مي زدند (( محال است! )) فراموش مي شوند. در عوض همه مي پرسند : (( چرا اينقدر طول كشيد؟ ))
تا سال 1942 هيچ موشك بزرگي از زمين جدا نشده بود. تنها چند موشك كوچك مايعسوز پرواز كرده بودند آن هم اغلب نه چندان بلند و نه چندان خوب .ساختن موشك شايد بزرگترين جهشي باشد كه در زمينه ي تكنو لوژي تا آن زمان در دنياانجام گرفته بود . چيز مشابهي براي آن وجود نداشت ،حد اقل تا چند سال بعد مادامي كه دانشمندان پروژه ي آمريكائي مانهاتان هنوز شروع به طرح كارخانه هاي دهها ميلييون دلاري و چند هكتاري نكرده بودند تا فلزي را توليد كنند كه قبلآ به مقاديري كه براي چشم برهنه قابل ديدن باشد استخراج نشده بود از آنجا كه اجزاء اساسي و جزئي از هسته ي مركزي تمام گردونه هاي فضائي امروز را تشكيل مي دهند و تا مدت هاي مديد در آينده نيز تشكيل خواهند داد ،درك مشكلاتي كه در كار برنامه ي موشكي آلمان پيش آمد و چگونگي حل آنها كاملآ اهميت دارد .
لازم است هم اكنون و همينجا بگوييم كه موشك را كسي اختراع نكرد . تقريبآ همه ي قطعاتي كه در ساختن يك موشك مايعسوز به كار مي روند قبلآ توسط كنستانتين تسيو لكوفسكي ،هرمان ابرت و ديگر پيشا هنگان فضا نوردي وصف شده بودند.
و دكتر گادارد بردبار حتي بيش از اين كرده بود: او خود بيشتر قطعات اصلي موشك را به دست خود ساخته و آزمايش كرده بود. و حتي قبل از سال 1935موشك هائي را كه 45 كيلو وزن داشتند تا 250و 2 متري پرواز داده بود .
قلب يك موشك مثل همه ي وسائل حركت ، موتور آن است . موتور موشك در اساس كوره اي است با يك انتهاي باز كه در آن ماده ي سوختي به ميزان بي سابقه اي سوزانده مي شود و فر آورده هاي احتراق به حد اكثر سرعت ممكن از طريق سر لوله ي باريك شونده اي خارج مي شوند . روي كاغذ هيچ چيز از موتور موشك ساده تر به نظر نمي رسد اما موتور در واقع بايد بتواند تراكم از گرما ، لرزش و فشار را با ايمني در خود محدود كندكه طرح و آزمايش آن ممكن است هزارها سال كاري طول بكشد و ميلييون ها دلار خرج بردارد .
ميان پرده اي ديگر گذر در آمريكا
اين موشك به آساني مي توانست به سرعت مداري برسد،دليل نرسيدن آن همانقدر ساده است كه باورنكردني.وزارت دفاع امريكا كه حدس زده بود كه نيروي زميني ممكن است نخست ماهواره ي غير مجازي در مدار قراردهد و سپس عذر خواهي كند دستور اكيد صادر كرده بود كه طبقه ي آخر حتمآ بايد خالي باشد واز دكتر ورنهر فن براون شخصآ خواسته شده بود كه براجراي اين دستور نظارت كند .تنها 16ماه بعد بود ،وقتي كه ديگر دو ماهواره ي روسي در فضا مي چرخيدند كه فن براون فرصت پرتاپ موشك مشابهي را با يك طبقه ي آخر(( زنده ))به دست آورد .طبقه ي نهايي آن نخستين ماهواره ي ايالتهاي متحده يا اكسپلور بود.
در چشم مردم جهان امريكا مسابقه ي فضائي را باخته بود واحساس سرشكستگي امريكائيان
از آن در آخرين سالهاي 50 به نحو تهديد آميزي مي رفت كه در عرصه ي مناسبات بين المللي همه چيز را تحت الشعاع قراردهد.
خدمت گذاراني خستگي ناپذير در آسمان
از طريق راديو تلفن با هم تماس بگيرند.واگر شرايط جوي بد بود گاه امكان تماس اصلا وجود نداشت.آنگاه در1956 نخستين كابل تلفن زير دريايي در اقيانوس اطلس كشيده شد و36 خط تلفني فارغ از پارازيت به دست آمد.
فقط 6 سال بعد تلستار ماهواره ي مخابراتي رله ي از كران تا كران اقيانوس اطلس به فضاپرتاب گرديد .وهنوز چند سال نگذشته جاي خود را به ماهواره هاي مجهزتر و تواناتري
داد.با وجود بر اين تلستار به تنهايي مي توانست از عهده ي نقل نزديك به يك هزار مكالمه ي تلفني برآيد.
علاوه بر آن استفاده ي از تلستار به ارتباط راديو تلفني محدود نمي شد.اين ماهواره همچنين
مي توانست علائم تلويزيوني را از يك سوي اقيانوس گرفته بسوي ديگر آن بفرستد.به دلائل فني ،تصويرهاي تلويزيوني را فقط مي توان با امواج خيلي كوتاه پخش كرد ،اما اين امواج چون نور تنها مي توانند در امتداد خط مستقيم حركت كنند. از اين رو در خشكي ارسال علائم تلويزيوني به راه هاي دور احتياج به كابلهاي گران قيمت ((كواكسيال))ويا شبكه رله اي از برج هاي بلند مخصوص امواج خيلي كوتاه دارد هر كدام در داخل حوزه ي ديد نزديكترين همسايگان خود قرار گرفته باشد .
براي مخابره ي علائم تلوزيوني از يك سوي اوقيانوس اطلس بسوي ديگر آن يا احتياج به كابل كواكسيال به درازاي اقيانوس مي بود كاري كه از لحاظ امكانات فني عملي نبود ، و يا احتياج به گروحي كشتي كه هر كدام مجهز به دكل 30متري رله باشند وبه دقت در فواصل مناسب جا بگيرد و شايد رويهمرفته يكصد تائي از آنها لازم باشد . با وجود برين تلستار كه قطر آن حتي از 90 سانتيمتر هم كمتر بود توانست اين كار را انجام دهد . ماهواره تلستار به معني واقعي كلام نقش يك برج رله را كه چندين هزار كيلومترارتفاع داشته و در آن واحد از اروپا و امريكا هر دو براي امواج الكترونيك قابل رويت باشد بازي كرد .
شاهكارهاي تلستار هر جند كه شايان توجه بوده اند اما در واقع قدمهاي لرزان اوايه اي در راهي كه توسط ماهواره هاي مخابراتي گشوده شده اند بيش نيستند . هم اكنون مدتي است كه يك شبكه ي جهاني از ماهواره هاي پيشرفته ي بسياري از نقاط دور دست كره را در تماس فوري با يكديگر_ از راديو ، تلوزيون ،تلفن ، مخابره ي عكسي اسناد و انواع ديگر ارتباط دور – قرار داده است .
چشم بر زمين
منبع :www.physicsir.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}